تو امروز و هر روز مشغول کارهایی هستی..

تو امروز و هر روز مشغول کارهایی هستی.

این کارها از روی عادت، از روی علاقه، به خاطر خواهش و یا دستور کسی و از روی رقابت و هم چشمی و یا تشویق و تهدید، از تو سر می زند.
در یک مرحله تو کارها را با غریزه انجام می دهی و یا انجام نمی دهی.

اما در هنگام بلوغ، آدمی به نظارت و حساب رسی و به سنجش و تعقل روی می آورد. در این مرحله، مجموعه ی کارها و حالت ها را محاکمه می کند و دیگر هیچکدام از این کارها و حال ها را طبیعی نمی داند.

از خود می پرسد چرا خوشحال شدم؟
چرا ناراحت شدم ؟
چقدر باید خوشحالی یا ناراحتی می کردم ؟
پس چرا بیش تر یا کمتر ؟
با این محاکمه هاست که آدم، آدم میشود.

سرّ تفاوت عمل های مساوی و کارهای برابر، در همین سنجش و نظارت نهفته است. دو نفر خون می دهند، دو نفر در راه خدا جان می دهند، دو نفر احسان می کنند و دست فقیری را میگیرند. آیا این دو ارزش و یک درجه داند؟

من یک تومان داده ام تا از سماجت فقیر خلاص شوم و تو یک تومان داده ای تا احساس و عاطفه ات آرام شود و عارفی یک تومان داده تا درس گذشت و احسان را بیاموزد. آیا این یک تومان ها و احسان ها برابر است ؟

 

برشی از کتاب نامه های بلوغ